به گزارش خبرگزاری مهر، چارلی چاپلین، سلطان خنده دنیا می گوید:"یک روز بدون خنده، یک روز از دست رفته است". به همین منظور صدها هزار نفر در سراسر دنیا 6 می 2012 به مناسبت "روز جهانی خنده" گردهم میآیند و به صورت دسته جمعی میخندند. یکی از این برنامهها را "مدرسه خوش زیستی و خنده فرانسه" برگزار می کند.
علم یک ضرب المثل قدیمی را تائید می کند
بر پایهی نتایج تحقیقی که پژوهشگران دانشگاه مریلند انجام دادهاند، خندیدن برای جسم و جان بسیار مفید است. تیم "مایکل میلر"، مدیر مرکز کاردیولوژی پیشگیرانه این دانشگاه، دریافتند که فواید تکان خوردن در اثر خندیدن با صدای بلند به مدت دو ساعت برای یک فیلم کمدی برابر با اثرات مثبت نیم ساعت ژیمناستیک است.
میلر در این خصوص توضیح داد: "درست خندیدن موجب رها شدن اندروفین در مغز میشود و این ماده حس خوب بودن را پخش کرده، گردش خون و تنفس را بهتر و فشار خون و ضربان فلب را تنظیم می کند.
کلاس خنده در دانشگاه هاروارد
در این راستا، همه ساله بر تعداد مدارس خنده در اروپا و آمریکا افزوده می شود. برای مثال در دانشگاه معتبر هاروارد، هزار دانشجو سر کلاس روانشناسی مثبت استاد جوانی حاضر میشوند که روشهای مواجهه با استرس و اضطراب را از طریق توسعه خلاقیت، همدلی و حس خوش خلقی آموزش می دهد تا دانشجویان را به سوی خوش بینی هدایت کند.
این استاد هاروارد در این خصوص اظهار داشت: "روانشناسی مثبت روی پتانسیلهای یک فرد کار میکند تا به وی کمک کند بهترین جنبههای خود را به دنیای بیرون ارائه دهد. این کلاس، خوب بودن با خود و با دیگران را آموزش میدهد. برای خوب زیستن نیاز است به دنبال چیزهای تازه بگردیم، چون ما را از روزمرگی جدا می کند.
این استاد دانشگاه برای 90 دقیقه خنداندن دانشجویان خود، برای آنها لطیفه تعریف میکند و سریالهای طنز و فیلمهای کمدی نمایش می دهد.
دورههای آموزشی خنده در فرانسه
در دانشگاه سوربن نیز کلاسهای خنده کم نیستند. در این دانشگاه معروف پاریس، یک مدرسه خنده با عنوان (سوربون خنده دار) تاسیس شده که هدف آن بهتر کردن شرایط جامعه و زندگی است.
همچنین به منظور رها کردن روح و روان از استرسهای روزانه، دانشگاهي در لیون، کارگاههایی را برگزار میکند که در آنها تکنیکهای لودگی، تحریک خلاقیت در خنداندن و متدولوژی خوش خلقی آموزش داده می شود.
یوگای خنده
روش معتبر دیگری که ایدهی آن را یک پزشک هندی با عنوان "مادان کاتاریا" ارائه کرد و در سال 1995 اولین باشگاه خنده را بنیان گذاشت، "یوگای خنده" است. باشگاه خنده، امروز در 75 کشور فعالیت میکند.
روش این نوع ژیمناستیک، با تمرینات خنده، حرکات کششی و تلفظ کلمات با صدای بلند برای دستیابی به نفسهای عمیق کار می کند. به اعتقاد تمام روانشناسان، خندیدن یک پیام مفید درونی را به وجود می آورد که این پیام، روح را از استرس و بدخلقی رها می کند.
آداب و رسوم نوروزی همه سرچشمهای کهن دارند و از نظر گاه دانش مردمشناسی بسیار جالب توجه برای مطالعه هستند. ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است، در نوروز تعیین میشود. گفته میشد که در این روز زرتشت با خدا گفتگویی پنهانی داشت و در این روز نیکبختیها برای مردمان زمین، تقسیم میگردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.
خوان نوروزی
ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانههای خویش باز می گردند. بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفرهای رنگین میگستراندند و انواع خوراکها و نوشاکها را در آن مینهادند تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان، دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند. این رسم توجیه سفره نوروزی یا هفت سین شد. استاد پورداود هفت سین را همان خوانی که جهت درگذشتگان میگستردند، میداند.
کاشت حبوبات جهت تفال زدن
یکی از آیینهای که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه میباشد. به موجب روایتی کهن، بیست و پنج روز پیش از عید، ستونهایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا میکردند و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات میکاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیش بینی میکردند. معمول بود به رشد این دانهها نگریسته و هر یک از دانههایی که بهتر بار آمده بود، تفال میزدند که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود. در خانهها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل میآوردند. هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن اقلامی از دانهها از قبیل گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش میکاشتند.
جشن و مراسم آب پاشی
از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام میشد، رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده است. در جشن آبریزگان و به کار بردن آب، برای تطهیر و برای اطمینان یافتن از باران کافی بوده است. ابوریحان بیرونی میگوید مردمان هنگام سپیدهدم این روز، خود را میشستند و در آب کاریزها و آبگیرها، غوطهور میشدند در این روز مردمان به یکدیگر آب میپاشیدند، به همان دلیلی که خود را میشستند و سبب آن همان اغتسال است. برخی گفتهاند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید، ناگهان به ایران سخت ببارید و مردم به این باران تبرک جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همین طور در ایران مرسوم بماند.
به نظر میرسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بودهاست از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.
هدایای نوروزی
در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامه مردم هر یک به توانایی و استطاعت، هدایایی را به دربار اهدا میکردند.
در نوروز مردم بیکدیگر شیرینی هدیه میدادند و این رسم در دوران ساسانی همگانی بودهاست. در نوروز بزرگ، پیش از لب به سخن گشودن، شکر میخورند و بر خود روغن میمالند تا از انواع بلایا در طول سال، در امان باشند.
جشن سوری پایان سال
یکی از جشنهای آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود. این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده است برگزار میشدهاست. در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بامها، آتش برمیافروختند، اگر چنین میکردند تصور بر این بود که فروهرها (ارواح مردگان) به طور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد. در نتیجه جنگهای خیلی مهم، را سعی میکردند که در بهار آغاز کنند چون فروهرها، در بهار به یاری بازماندگان میآیند.
کوسه برنشین
مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن. ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آورده است که در اولین روز بهار مرد کوسه را بر خر مینشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد میزد اشعاری میخواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار میگرفت. آنچه از مردم میستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ میکرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می دیدند، مورد آزار و شتم قرار میدادند. این رسم در روزگار ساسانی و دوره اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا میشده که ملبس به لباسهای رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجه شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره میزدند و ترانههای نوروزی میخواندند. حاجی فیروزهای امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب در میآورند، از بقایای آن رسم کهن است. با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند، دیگران خود را سیاه کرده و به زی آنان آراسته و تقلیدشان میکنند.
میر نوروزی
در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب میکردند و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهدهاش میسپردند پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان میرسیده است. واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده است و احکامی که میرنوروزی صادر میکرده پس از نوروز به حال اول بازگردانده میشده است. نظیر این جشن در بابل نیز مرسوم بود.
بار عام نوروزی
در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا میداشت. از رسمهایی که شاهان در نوروز برگزار میکردند، یکی این بود که شاه جشن نوروز را افتتاح میکرد و به مردمان اعلام میداشت که وی آنان را بار خواهد داد و به آنان نیکی خواهد کرد. دومین روز، بلند پایهترین کسان را بار میداد، یعنی دهقانان و اعضای خاندانهای بزرگ (اشراف بلند پایه موروثی، ویسپوهران). سومین روز، اسوران و بلند پایهترین موبدان را بار میداد. چهارمین روز، خانواده خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار میداد و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار میداد. بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایسته آن بود ارزانی می داشت چون روز ششم فرا میرسید، شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام دادهبود، نوروز را برای خود و در خلوت جشن میگرفت.
در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهی و بار عام شاه و رسوم اهدای پیش کشها بسیار اهمیت داشت و با تشریفات فراوان اجرا میشد. در نوروز رسمی در دربار جاری بود که اربابان نقش بندگان را برعهده میگرفتند و برعکس. خواجه نظامالملک طوسی وزیر مشهور سلاطین سلجوقی نکته دیگری درباره جشن نوروز در زمان ساسانیان ضبط کردهاست.
رسم ملکان عجم چنان بوده است که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازه دیدار عامه مردم را میدادهاست و هیچ کس را مانعی از دیدار با شاه نبودهاست. هر کس قصه خویش نوشته و شکایت خود را آماده میکرد و شاه نامهها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی میکرد. اگر از شاه شکایتی میشد، موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو مینشست و می گفت «بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی، بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خدای عز و عجل را فراموش کنند و کفران نعمت آرند.» پس موبد به داد مردم، رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او میداد و می گفت «این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.» در نوروز هر که ضعیف تر بود، نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند، باید دورتر از شاه جای میگرفتند از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزه گر (یکم)، این رسم بر جا بود. یزدگرد روشهای پدران را بگردانید.
خواجه نظامالملک طوسی، یزدگرد یکم را به عنوان پادشاهی که این رسم را برانداخته، معرفی کردهاست ولی در واقع این رسم توسط یزدگرد دوم، لغو شدهاست
مردم بابل از دورانهای بسیار قدیم، روز اول سال را، عموماً در اعتدال بهاری (۲۱ مارس) جشن میگرفتند. این زمان اول بهار و آغاز فصل نو است، زمانی که طبیعت از خواب زمستانی بیدار میشود، در حقیقت آغاز سال نو بود. از لوحهها چنین بر میآید که این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از میلاد، شناخته شده بود
قدمت نوروز در ایران باستان
آرتور کریستن سن، ایرانشناس نامدار دانمارکی نوشتهاست، سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگنوشتههای داریوش بزرگ در بیستون مییابیم، در پاییز آغاز میشد و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد)، در اصل جشن اول سال ایرانیان بودهاست. از جشن نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نام برده نشده، چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست. در اواخر فرمانروایی داریوش بزرگ، ایرانیان که تحت تأثیر تمدن آسیای صغیر و سرزمینهای مدیترانه ای قرار گرفته بودند، تقویم مصری را پذیرفتند که بر طبق آن سال به دوازده ماه سی روزه، به اضافهپنج روز اضافی (پنجه دزدیده یا خمسه مسترقه تقسیم شده بود و در اعتدال بهاری آغاز میشد. این سال، یعنی سال اوستایی جدید، سال دینی زرتشتی گشت و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیدهاست. روز اول سال در اعتدال بهاری، اول فروردین، عید نوروز است.
استاد مهرداد بهار با نظریه وامگیری عید نوروز ایرانیان، از بین النهرین موافق نیست و عقیده دارد، از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای غربی دو عید، رواج داشتهاست، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار میشدهاست. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته میشدهاست. به اعتقاد مهرداد بهار، احتمالاً نوروز در ایران قبل از هخامنشیان وجود داشته، در اوستا مطرح نمیشود، چون یک عید ملی محسوب میشده و اوستا یک کتاب دینی است و جشنهای خاص خودش را دارد بعد از گذشت زمان، سرانجام دین زرتشتی، هم جشن مهرگان را که در آغاز یک عید بومی بوده و هم نوروز را میپذیرد.
جشن زرتشتی فروردگان
جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه در دوران باستان به عنوان عید اصلی جشن گرفته میشد. این جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می شد. فروهرها همان ارواح مردگانند نام فروردین که آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهر هاست. در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاههای خود میآیند و مدت ده شب در کنار مردم میمانند، این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان این جشن به حساب گاه شمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، بحساب میآمد. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد. بدین ترتیب اندیشه شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو، در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان ساسانی هم حفظ گردید.
نوروز کوچک
روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده میشد. پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونهای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیدهاند، از اینرو آنرا نوروز عامه نامیدهاند.
نوروز بزرگ در ششمین روز فروردین
در گاهشماری زرتشتی ایران باستان، روز ششم هر ماه شمسی و ماه سوم هر سال خورشیدی، بنام خرداد می باشد. نوروز بزرگ یا خردادروز نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بودهاست خردادامشاسپند موکل بر آب است و این روز بدو منسوب میباشد. این روز در میان جشنها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشتهاست. بسیاری از حوادث مهم به موجب آن در چنین روزی واقع شده از جمله زرتشتیان بدان باور دارند که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است بعدها وقتی ایرانیان اسلام و تقویم عربی را پذیرفتند، جشن زرتشتی فروردگان و نوروز بزرگ، در ششمین روز ماه فروردین، از بین رفت.
«اگر انسانها در طول عمر خویش، فعالیت مغزشان به اندازه یک میلیونیوم معدهشان بود، اکنون کره زمین تعریف دیگری داشت.»
«اگر واقعیات با نظریات هماهنگی ندارند، واقعیتها را تغییر بده.»
«سعی نکن انسان موفقی باشی، بلکه سعی کن انسان ارزشمندی باشی.»
«سه قدرت بر جهان حکومت میکند:۱-ترس ۲-حرص ۳-حماقت.»
«علم زیباست، وقتی هزینه گذران زندگی از آن تامین نشود.»
«متوجه هستید که تلگراف سیمی بهنوعی یک گربه بسیار بسیار درازی است که وقتی دماش را در نیویورک میکشید، سرش در لوسآنجلس میومیو میکند. این را میفهمید؟ و رادیو هم دقیقاً به همین شکل کار میکند؛ شما پیامهایی را از اینجا میفرستید و آنها در جایی دیگر دریافتشان میکنند. تنها تفاوت در این است که دیگر گربهای وجود ندارد.»
«مسائلی که بدلیل سطح فعلی تفکر ما بوجود میآیند، نمیتوانند با همان سطح تفکر حل گردند.»
«مهم آن است که هرگز از پرسش باز نایستیم.»
«هیچ کاری برای انسان سختتر از فکرکردن نیست.»
«دین بدون علم کور است و علم بدون دین لنگ است.»
«در دنیا خط مستقیم وجود ندارد و تمام خطوط بدون استثنا منحنی و دایرهوار است و اگر این خط کوچکی که در نظر ما مستقیم جلوه میکند در فضا امتداد یابد، خواهیم دید که منحنی است.»
«نگران مشکلاتی که در ریاضی دارید نباشید. به شما اطمینان میدهم که مشکلات من در این زمینه عظیمتر است.»
«همزمان با گسترش دایره دانش ما، تاریکیای که این دایره را احاطه میکند نیز گسترده میشود.»
«از وقتی که ریاضیدانان از سرو کول «نظریه نسبیت» بالارفتهاند، دیگر خودم هم از آن سر در نمیآورم.»
«دوچیز بیپایان هستند: اول «منظومه شمسی»، دوم «نادانی بشر»، در مورد اول زیاد مطمئن نیستم.»
«من نمیدانم انسانها با چه اسلحهای در جنگ جهانی سوم با یکدیگر خواهند جنگید، اما در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود.»
فهرست ديوانهترين دانشمندان جهان که توسط نشريهاي علمي منتشر شده است، به معرفي 10 نفر از نابغههاي تاريخ بشر ميپردازد که در عين ارائه ابداعاتي که حيات بشر را متحول کردهاند، از خصوصيات رفتاري عجيبي نيز برخوردار بودهاند.
دانشمندان بزرگي که نام آنها در تاريخ بشر به عنوان بزرگترينها به ثبت رسيده است، در زمان حيات خود نسبت به ديگر افراد به گونهاي غيرعادي به شمار ميآمدهاند. اين افراد با هوش بسيار بالاي خود نه تنها طرحي جديد و گاه غيرعادي را به زندگي بشر افزودند، بلکه ديدگاه انسان نسبت به جهان را به طور کل تغيير دادند.
نشريه علمي "لايوساينس "به منظور معرفي اين افراد که در دوره خود از برترينها به شمار ميرفتهاند، طي گزارشي جالب فهرست 10 نفر از اين دانشمندان که به دليل بالا بودن بيش از حد سطح هوشي از نظر بسياري از افراد زمان خود ديوانه به شمار ميرفتهاند ، با عنوان «فهرست 10 تن از ديوانهترين دانشمندان جهان» منتشر کرده است.
يوهان کنراد ديپل: يوهان کنراد ديپل در کشور آلمان و در قلعهاي به نام فرانکشتاين متولد شد و رشد کرد. وي در قرن 17 ميلادي به عنوان يک شيميدان موفق به ابداع رنگدانه آبي پروس، يکي از نخستين رنگهاي شيميايي ترکيبي در جهان شد. اما اصليترين و بيپايانترين تلاش وي که شهرت زيادي را نيز برايش به ارمغان آورد، تلاش براي کشف اکسير حيات يا ناميرايي است. شايعاتي که درباره آزمايشهاي وي بر روي اجساد انسانها وجود داشته، الهام بخش شکلگيري شخصيت افسانهاي داستان فرانکشتاين بوده است.
وارنر فون براون: وارنر فون براون در دوازده سالگي قطار اسباب بازياش را از ترقه پر کرد و آن را در ميان خياباني شلوغ در آلمان منفجر کرد. اين عمل نشانه از پديدهاي بود که در آينده در حال وقوع بود. وي در نهايت به عنوان مغز برنامههاي هيتلر به عنوان اسير جنگي به زندان افتاد و سپس راه خود را به سوي فضا و اکتشافات فضايي باز کرد. وي در حالي که برنامههاي فضايي آمريکا را در دست داشت، به عنوان استاد فلسفه و غواصي نيز مشغول به کار بود.
رابرت اوپنهايمر: رئيس "پروژه منهتن "که به منظور توليد نخستين بمب اتمي جهان راهاندازي شده بود، هرگز در ابراز احساس خود در رابطه با جامعه گرايي و حس کشمکش و ناسازگاري درباره بمباران اتمي ابايي نداشت؛ بهطوري که تمامي نيروي سياسي و دانشگاهي خود را بر روي اين موضوعات متمرکز کرد. وي با وجود اين مجادلهها و درگيريها به عنوان مردي شناخته ميشود که ،زبانهاي آلماني و هندي را فقط به اين منظور آموخت تا هنگام آزمايش نخستين بمب اتم خود ،قسمتهايي از کتاب مقدس هندوها را به عنوان خطابه بيان کند.
فريمن ديسون: فريمن ديسون در زمينههاي علم فيزيک و نويسندگي داستانهاي علمي ـ تخيلي ، بسيار چيره دست بوده است. ديسون در سال 1960 نظريهاي را مبني بر نياز انسان در توليد لايهاي محافظتي براي محاصره منظومه خورشيدي و حداکثر استفاده از نور خورشيد ارائه کرد. اين لايه اکنون با عنوان لايه ديسون شناسايي ميشود. ديسون عميقا به حيات ماورايي اعتقاد داشت و بر اين باور بود كه انسان طي چند دهه آينده قادر به برقراري ارتباط با موجودات ماورائي خواهد بود.
ريچارد فين مان: ريچارد فين مان نيز يکي از نابغههايي بود که در پروژه منهتن حضور موثري داشت و در تيم نخبههايي بود که بمب اتم را توليد کرد. فينمان يکي از مهمترين دانشمندان قرن بيستم ميلادي به شمار ميرود. وي در کنار مشغله خود به عنوان يک فيزيکدان، به موسيقي و طبيعت علاقه بسياري داشت و موفق به رمزگشايي خط هيروگليف مايانها شده بود.
جک پارسونز: جک پارسونز در عين حال که از پايهگذاران لابراتوار "رانشي جت "به شمار ميرفت، به صورت مداوم به تمرين جادو و جادوگري ميپرداخت. اين دانشمند مرموز و فعال در زمينه علوم فضايي،از تحصيلات رسمي برخوردار نبود و در عين حال رياست توليد راکتي سوختي براي هدايت ايالات متحده به فضا را در دست داشت. وي طي حادثهاي ناگوار در حال انجام آزمايشهايي در محل سکونت خود بر اثر انفجاري بزرگ از دنيا رفت.
جيمز لاولاک: اين دانشمند زيست محيطي مدرن و مخترع فرضيه بزرگ "جهان ابر ارگانيسم"، در ارائه پيشبينيهاي وحشتناک درباره تغييرات جوي شهرت زيادي داشت. اکنون ميتوان به خوبي ديد بسياري از پيشبينيهاي وي به حقيقت پيوستهاند. براساس پيشبيني وي مرگ تدريجي در حدود 80 درصد از جمعيت بشر تا سال 2100 امري اجتنابناپذير خواهد بود.
نيکولا تسلا: تسلا فردي است که هنگام روشن کردن يک سوئيچ بزرگ الکتريکي بايد تصوير وي را در ذهن داشت. وي به عنوان مخترع راديوي بي سيم و ژنراتورهاي که کليد آغاز عصر الکتريک به شمار ميرود، شناخته ميشود. وي همچنين به عنوان نابغه ديوانه نيز شناخته ميشد زيرا بسيار کم ميخوابيد و از بدن خود به عنوان ابزاري رسانا براي نمايش دستاوردهايش در جمع استفاده ميکرد.
لئوناردو داوينچي: اين دانشمند و نقاش محبوب ايتاليايي، به گونهاي از ميان تمامي شاهکارهاي دوران رنسانس اين فرصت را پيدا کرد تا به جهان نامتعارف نيز سرکي بکشد. در کتاب طراحيهاي اين دانشمند ايتاليايي که اکثراً به صورت قرينه كشيده شده، سرزمين عجايبي از ماشينها و طراحيهاي شگفتانگيز نهفته است که بسياري از آنها نهفته باقي مانده و برخي از آنها از جمله طرح هليکوپتر اوليه وي قرنها بعد به واقعيت تبديل شد.
آلبرت اينشتين: اينشتين به طور قطع با ارائه نظريات فيزيکي متعددي که جهان را متحول کرده است، از نابغهترينهاي اين فهرست 10 نفره به شمار ميرود.
وي علم فيزيک را با ارائه نظريه نسبيت احيا کرد و در زمينههاي گرانش و کوانتوم به موفقيتهاي زيادي دست يافت. وي همچنين به مسابقه دادن با قايق بادياش در روزهاي بدون باد تنها به منظور قدرت نمايي بسيار علاقهمند بود.
او دختری ۱۱ ساله است و همانند بسیاری از هم سالانش از بازی و تفریح کردن لذت میبرد.
هرچند ویکتوریا کوی میگوید همانند همه هم سن و سالانش است اما او با همه افراد یک تفاوت بزرگ دارد و آن هم ضریب هوشی فوق العادهاش است.
این دختربچه ۱۱ ساله پس از تستی که در «منسا» (سازمان افراد با ضریب هوشی بالا) نشان داد که از افرادی چون اینشتین، استفان هاوکینگ و بیل گیتس باهوش تر است. ویکتوریا کوی با ضریب هوشی ۱۶۲ در حال حال حاضر بالاترین ضریب هوشی در جهان را از آن خود کرده است.
اینشتین، استفان هاوکینگ و بیل گیتس با ضریب هوشی ۱۶۰ پیش از این باهوش ترین افراد جهان محسوب میشدند. پس از این نتیجه از سوی چهار مدرسه از مدارس سطح اول جهان برای این دختربچه پیشنهاد بورس تحصیلی مطرح شده است. ویکتوریا در این باره میگوید: «وقتی از نتیجه تست باخبر شدم خودم هم تعجب کرده بودم. برایم خیلی جالب است که هوش من را با افراد بزرگی چون اینشتین و بیل گیتس مقایسه میکنند اما مسئله مهمی که وجود دارد این است که هرچند هوشم از بقیه بالاتر است اما از کوچک ترین لحظات زندگی ام لذت میبرم. پازل حل کردن را خیلی دوست دارم و زمانی که بزرگ تر شدم میخواهم در رشته بیولوژی تحصیل کنم.
ویکتوریا با این تست نه تنها از دانشمندان بزرگی چون بیل گیتس و استفان هاوکینگ پیشی گرفته بلکه ازافرادی چون سیگموند فروید، (ضریب هوشی ۱۵۶)، ناپلئون بناپارت (ضریب هوشی ۱۴۵) و هیلاری کیلینتون(ضریب هوشی ۱۴۰) باهوش تر محسوب میشود.تنها دو درصد از افراد جهان ضریب هوشی بالای ۱۴۸ دارند و ضریب هوشی میانگین و نرمال ۱۰۰ است. ویکتوریا تنها کودکی است که در تست منسا شرکت کرده و به این امتیاز جالب توجه دست یافته است. او میگوید: من واقعا از علم لذت میبرم و دوست دارم همه چیز را تجربه کنم اما در عین حال عاشق بازی کردن و ورزش کردن هم هستم.
محققان دریافتهاند که قسمتی از مغز که هیجانات و احساسات را کنترل میکند، در هنگام مشاهده افراد مشابه خودمان فعالتر میشود.
دکتر کارولینا زینک در انستیتو سلامت ذهنی در مریلند آزمایشی را ترتیب داد که بر اساس آن به 23 نفر اطلاعات افرادی نزدیک به وضعیت اقتصادی ، اجتماعی بالاتر و پایینتر آنها نشان داده شد. سپس از طریق MRI فعالیت قسمت مرکزی مغز در هر حالت اندازهگیری شد.
بررسیها نشان داد که هر اندازه فرد مورد نظر به ما شبیهتر بود، بخش بیشتری از قسمت مرکزی مغز که به مرکز تصمیم و کنترل هیجانات و تصمیمات مربوط است، برای فعالیت باز میشد.
در واقع مغز افراد متعلق به طبقه بالای اجتماعی هنگام ملاقات با افراد هم طبقه خود فعالتر و مغز افراد متعلق به طبقه پایین هنگام ملاقات با افراد هم طبقه خود، واکنش مثبت دارند.
دکتر زینک میگوید: نحوه واکنش و رفتار ما با افراد اطراف خود بر اساس موقعیت اجتماعی آنان نسبت به ما صورت میگیرد و به همین علت اطلاعات مرتبط با طبقه اجتماعی افراد برای ما بسیار ارزشمند است.
به عنوان یک انسان ما ظرفیت تشخیص محیط بیرونی را برای انتخاب بهترین و مناسبترین احساس برای خود داریم.
مغز ما حالت ایستا ندارد و میتواند خود را با شرایط وفق دهد. زمانی که موقعیت یک شخص عوض میشود، انتظار داریم ارزشهای مرتبط با موقعیت اجتماعی و نظر او نسبت به دیگران نیز در قسمت تصمیمگیری تغییر کند.